سمینار محمود معظمی
با حضور منا ابروفراخ مدیرکل امور اجتماعی استانداری، عاقل منش رییس کمیسیون شورای اسلامی کلانشهر رشت، مدیرعامل و هیات مدیره شرکت صنایع غذایی حاج صفری و پسران اصل، جمعی از نخبگان استان و حضور پرشور و استقبال گرم شرکت کنندگان با اجرای شاهین آبزن
دکتر محمود معظمی
نخستین سمینار بزرگ
حلقه گمشده موفقیت با حضور دکتر محمود معظمی سخنران ملی و استاد برجسته لایف کوچینگ به همت دکتر رهام قلیچی رییس مرکز آموزش بازرگانی استان گیلان با حضور دکتر منا ابروفراخ مدیر کل امور اجتماعی استانداری ، عاقل منش رییس کمیسیون شورای اسلامی کلانشهر رشت ، مدیرعامل و هیات مدیره شرکت صنایع غذایی حاج صفری و پسران اصل و جمعی از نخبگان استان و حضور پرشور و استقبال گرم شرکت کنندگان در سالن اجتماعات نیروی انتظامی کلانشهر رشت برگزار شد.
محمود معظمی در ابتدا دلیل برگزاری سمینار خود را اینگونه شرح داد: «اساس این سمینار، ایمیلهای فراوانی است که برای من از سوی شما عزیزانم میآید. میگویید که فلان سمینارها را رفتهام، فلان کارها را انجام دادهام و… اما زندگیام بهتر نشده است. پرسش دارید که در این میان چه چیزی کم است؟»
معظمی بر این نکته تاکید کرد که اکثر انسانها میخواهند، ولی نمیشود. میخواهند موفقتر، ثروتمندتر، شادتر و… باشند، کتاب میخوانند، کلاس و سمینار میروند، فیلم میبینند… خلاصه خیلی کارها میکنند. اما باز هم زندگیشان آنطور که دلشان میخواهد دلپذیر نیست. چرا؟ معظمی گفت نام دیگر این سمینار هم اشاره به همین نکته دارد: «چرا میخوام، ولی نمیشه؟»
معظمی در ادامه از «موفقیت» گفت، اینکه موفقیت یک «مکانیسم» یا «سازوکار»ی در خدمت باورهای ماست. او تاکید کرد: «موفقیت یک مکانیسمِ خنثی است.» یعنی موفقیت مثل یک ماشینِ راهوار است که «شما» تصمیم میگیرید آن را به کجا و کدام سو هدایت کنید. بر مبنای همین تعریف است که معظمی اعتقاد دارد و تاکید میکند که «همۀ انسانها موفق هستند»؛ و تعریف انسانها از موفقیت (خواستهها و هدفهایشان) است که تفاوتها را ایجاد میکند. او گفت حتی کسی که خودکشی میکند، «موفق شده که خودش را بکشد»؛ پس بسیار مهم است که ما چه هدف و خواستهای داریم و مکانیسم موفقیت خودمان را در کدام جهت به کار میاندازیم.
او سپس به بیان و شرح دلایلی پرداخت که «چرا ما موفق نمیشویم؟»
– «نبود شناخت از مکانیسم» یکی از این دلایل است. یعنی اینکه ما تعریفهای نادرستی از موفقیت در ذهن خود داریم و متوجه نیستیم که مثل نفس کشیدن یا خونرسانی قلب در بدن، این هم یک مکانیسم است که در وجود همۀ ما قرار دارد. دیدن سمینار موفقیت، به شناخت این مکانیسم قطعا کمک میکند.
– دلیل دیگر این است که فرق میان «آگاه» و «ناخودآگاه» را نمیدانیم. «ما بهاشتباه فکر میکنیم به خواستههایمان از طریق آگاه میرسیم.» در حالیکه آن خواسته باید برای «ناخودآگاهِ» ما خوشایند و خواستنی باشد تا مثل موشک، ما را به سمت آن ببرد.
– دلیل بعدی برای موفق نشدنِ ما، با اینکه میخواهیم، «باورهای اشتباه»ی است که داریم. مثلا فکر میکنیم موفقیتْ سخت، دشوار و شاید نشدنی و دستنیافتنی است. در حالیکه درست برعکس، موفقیت مثل نفس کشیدن طبیعی و لذتبخش است. همانطور که وقتی سرفه میکنیم برایمان غیرعادی است و دنبال دلیل آن میگردیم، «موفق نبودن» هم خلاف سرشت ماست و باید علتهای آن را جستوجو کنیم.
– دلیل دیگر این است که خیلی اوقات، ما «تفکر ریاضیوار» داریم. یعنی همهچیز را با منطق و «دو دو تا چهار تا» میسنجیم؛ برای همین مثلا فکر میکنیم اگر فلان خانه ۴۰۰ میلیون تومان است و من ماهی ۲ میلیون تومان درآمد دارم، پس باید ۲۰۰ ماه اصلا نخورم و نپوشم و خرج نکنم تا آن خانه را بخرم! در حالیکه نظام کار جهان اصلا اینگونه نیست (و حتما خود شما هم تجربههای فراوانی دارید که بدون پول دنبال خواستهای رفتهاید و به آن رسیدهاید). بهبیان دیگر، در ریاضیات، ۱+۱ همیشه ۲ است؛ اما در زندگی و جهان، ۱+۱ می تواند مثبت یا منفیِ بینهایت باشد. (میپرسید چطور؟ مثلا اگر دو نفر با هم ازدواج کنند یا شریک کاری شوند و این ازدواج یا شراکت پرثمر باشد، نفع مادی و معنوی آن نهتنها به خود این افراد، بلکه به اطرافیان و جامعه و درنهایت شهر و کشورشان و دنیا هم خواهد رسید. اما اگر این ازدواج یا شراکت مدام همراه دعوا و کدورت و رنجش و بدبینی و تخریب در کار دیگری و… باشد، نهتنها خودِ آنها زندگی تلخی خواهند داشت، بلکه دادگاه و پلیس و بیمارستان و… هم درگیر عواقب این مشاجرهها خواهد بود.)
معظمی سپس جمعبندی صحبتهایش تا به اینجا را در این سه نکتۀ کاربردی خلاصه کرد:”
۱- هدف هایت را بنویس.
۲- اقدام کن.
۳- پیگیری کن؛ دستکم ۵ بار.
معظمی در ادامه، به لُپ کلام سمینار یعنی همان «حلقههای گمشده» رسید و آنها را با نمودارهایی ابتکاری شرح داد.
یکی از این حلقههای گمشده این است که از «جای اشتباه» شروع میکنیم.
دیگر حلقۀ گمشده، این است که «اقدام نمیکنیم».
در اکثر موارد، حلقۀ گمشده همین «اقدام» است. یعنی اکثر آدمها، پای اقدامشان میلنگد!
اما چه کنیم که اقدام کنیم؟
محمود معظمی ۵ مرحله را در پاسخ به این پرسش، بیان کرد و شرح داد:
۱- از خودت بپرس: چه میخواهم؟
۲- پاسخ پرسش بالا را بنویس. (همین «نوشتن»، خودش یک اقدام ــ و «گذر» ــ است برای اتصال دنیای ناپیدای فکر به دنیای پیدای مادی.)
۳- حس بگیرید. (تجسم و خیالپردازی، مخصوصا درآمیختن آن با حواس پنجگانه، بسیار مهم است: چیزی که من میخواهم، برفرض ماشین، چه رنگی دارد؟ چه شکلی است؟ چه بویی دارد؟ وقتی به بدنه یا فرمانش دست میزنم چه حسی دارد؟…)
۴- «بلافاصله» اقدامی انجام بده. (هر اقدامی انجام بدهی، بهتر از نشستن و همچنان فکر و خیال کردن است. اگر همهاش در دنیای فکر و خیال باشی و اقدامی نکنی، میشوی مثل دُن کیشوت! پس «بلافاصله» کاری بکن. خودت میبینی که با همین کار و اقدامِ شاید کوچک، چقدر حالت عوض میشود و سرحالتر میشوی.)
۵- پیگیری کن. دست کم ۵ بار. پیگیری معجزه میکند!
معظمی در مورد نکتۀ آخر، تاکید کرد که «انسانهای شاد و موفق و خوشبخت، اصلا `{`برای شاد و موفق و خوشبخت بودن`}` زحمت نمیکشند؛ “عادت کرده اند“ به شادی و موفقیت و خوشبختی!»
معظمی همچنین تاکید کرد که برای در جریان بودن «حلقههای موفقیت» (که نمودار آنها را کشیده بود)، وجود یک «کوچ» (یاور، همراه، مربی) ضروری است: «شما کدام قهرمان را دیدهاید که بدون کوچ به قهرمانی رسیده باشد؟» معظمی ویژگیهای کوچ را شرح داد و گفت این کوچ میتواند مثلا پدر و مادر شما، مادربزرگتان، همسرتان، همکارتان، رئیستان، دوستتان و… باشد. او همچنین پیشنهاد کرد کسانی که علاقهمندند، میتوانند از سیستم کوچینگ غیرحضوری ۱۲ گام استفاده کنند.